دیگرفضای مجازیمقالات

بهترین فیلم های ۲۰۱۸‌

چنارنیوز/به دنبال فهرست بهترین فیلم‌های ۲۰۱۸ هستید؟ جای درستی را انتخاب کرده‌اید. ما دراین مقاله، بهترین فیلم‌ های ۲۰۱۸ را به شما معرفی می‌کنیم که با هیجان‌شان شما را پای تلویزیون میخکوب می‌کنند. این فهرست، تنها شامل ۱۰ فیلم برتر نیست، بلکه شامل منتخب بهترین فیلم‌های ساخته‌شده‌ در سال ۲۰۱۸ می‌شود.


۳۷. ستاره‌ای متولد می‌شود (A star is born)

۳۷. ستاره‌ای متولد می‌شود (A star is born)
بازیگران: لیدی گاگا، بردلی کوپر، سم الیوت، دیو چَپل

کارگردان: بردلی کوپر

فیلم داستان دو آوای رقیب است. در یک سو با صدای خش‌دار و توگلویی «جکسن مین»، کابوی آوازه‌خوان، و در سوی دیگر با صدای خروشان و باروحِ «اَلیِ» خدمت‌کار که رویای پیوستن به دنیای ستاره‌ها را دارد، روبه‌روییم. بردلی کوپر، کارگردان، تهیه‌کننده و نویسندهٔ فیلم نقش «مین»، و ستارهٔ موسیقی پاپ، لیدی گاگا، نقش «الی» را بازی می‌کنند. تضاد میان صدای این دو، دلیل اصلی جذابیت آواز «کم‌عمق» (Shallow) در این فیلم است؛ آوازی که برندهٔ اسکار شد. موسیقی و آواز فیلم که مو را به تن‌تان صاف می‌کند، منشاء بیشتر صحنه‌های گیرای فیلم است. فیلم دربارهٔ شهرت است و در یک ساعت نخست که به جنبه‌های رمانتیک و خلاقانهٔ رابطهٔ جکسن و الی می‌پردازد، در اوج است. «کوپر» کاری می‌کند که باور کنید یک ماشین شاسی‌بلند مشکی می‌تواند دروازه‌ای باشد به دنیایی دیگر مملو از جشنواره‌های موسیقی‌ پرهیاهو، مهمانی‌های سرخوشانهٔ پشت صحنه و اجراهای مختلف در برنامهٔ زندهٔ «شنبه شب». البته فیلم در نیمهٔ دوم، به‌تمامی از تک‌وتا نمی‌افتد. دو بازیگر اصلی کاملا در نقش شخصیت‌های داستان فرو رفته‌اند و داستان به‌ویژه در قسمت‌هایی که به گذشته اشاره می‌کند، جاندار است.

۳۶. روما (Roma)

بازیگران: یالیتزا، آپاریچیو، مارینا دِ تاویرا، فرناندو گردیاگا، جورج آنتونیو گورِرو

کارگردان: آلفونسو کوآرن

فرقی نمی‌کند، در سکوت سالن سینما، روی صفحهٔ پرنور لپ‌تاپ یا آن‌طور که تهیه‌کنندهٔ نتفلیکس پیشنهاد کرده، در گوشی موبایل فیلم را تماشا کنید. روما، این فیلم شخصی کوآرن، به‌هرروی می‌درخشد! کارگردان «فرزندان بشر» و «جاذبه» که با این فیلم دومین اسکارش را برای بهترین کارگردانی گرفت، با هنرش شما را مجذوب می‌کند. هنروران بسیار، در میان صحنه‌های درماندگی که هم‌زمان همراه با نشاطی همیشگی‌اند، داستان زندگی خدمتکار خوش‌قلب، «کلیئو» (آپاریچیو) را به نمایش می‌گذارند. « کلیئو» در سال‌های آغازین دههٔ هفتاد تلاش می‌کند به به زندگی خود و خانواده‌اش سامان دهد. رویکرد هنری «کوآرن» تنها ابزاری برای پیچیدگی بیشتر داستان نیست. او احساسات مختلف، رخدادهای تاریخی و تفاوت طبقاتی را به هم پیوند داده است. دریافت اینکه هریک از این عناصر در ترکیب شگفت‌انگیز تصاویر چه می‌گویند، آسان نیست. با این حال، مثلا صحنه‌ای که کلیئو و خانواده‌ در حال بستنی خوردن، پس از شامی ویرانگر هستند و در پس‌زمینه جشن عروسی برقرار است، چنان تأثیرگذار است که تاکنون از ذهنم پاک نشده است. فیلم سرشار از چنین ترکیبات هنرمندانه‌ای است که با ابهامی هشیارانه و تنشی غیرقابل‌اجتناب همراه‌اند.

۳۵. دله‌دزدها (Shoplifters)

بازیگران: لیلی فرانکی، ساکورا آندو، مایو ماتسوکا، سوسوکه ایکِماتسو

کارگردان: هیروکازو کورِدا

پیوندی که خانواده‌ها (که گاهی پیوند خونی ندارند) را به هم متصل می‌کند، موضوع «دله‌دزدها»ست. این داستان شاعرانه ماجرای کلنجارهای اقتصادی آدم‌ها، در حاشیهٔ توکیو است. در صحنهٔ آغازین با اُسامو شیباتا (فرانکی)، مردی یاغی و پدرسالار آشنا می‌شویم و می‌بینیم چطور کودکی کنجکاو و معصوم به انجام یک دزدی خُرد در فروشگاه کمک می‌کند. این دو نفر با اشاره‌های ظریف و بی‌کلام با هم ارتباط برقرار می‌کنند، درست مانند رقصی هماهنگ! از این نقطه، کارگردان داستان را بسط می‌دهد، دیگر اعضای خانواده را به ما معرفی می‌کند و نظم اجتماعی را در جامعه‌ای گسترده‌تر به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ای که پول، امنیت و مقام با دست‌آویزهای قانونی و غیرقانونی گوناگون که پیوسته در حال تغییرند، به‌دست می‌آیند. ما به تماشای کار این آدم‌ها، لحظه‌های خصوصی خوشی‌‌شان، تقسیم کردن غذایشان و روابط خصوصی آنها می‌نشینیم. سرانجام جریان مبهم و داستان‌های درهم شخصیت‌ها، گشوده می‌شود و فیلم به‌گونه‌ای تبدیل به رازی می‌شود که گره‌گشایی آن در گرو جزئیات پنهان زندگی این آدم‌هاست.

۳۴. فراری‌ها (Shirkers)

کارگردان: سندی تَن

این فیلم، مستندی سرزنده و پرقدرت است که اجازه می‌دهد برداشت‌های مختلفی از آن داشته باشید. کارگردان و بازیگر فیلم، «سندی تن» بادقت به تشریح گذشته‌اش می‌پردازد و داستان خودش را به‌عنوان فیلم‌سازی نوجوان و عصیان‌گر در سنگاپور دههٔ ۹۰ تعریف می‌کند. فیلم درکنار ارائهٔ تاریخچه‌ای فرهنگی، خاطرات بلوغ و جاه‌طلبی، آرامش فریبندهٔ دوستی‌های دخترانه و رمز و راز دزدی هنرمندانه را نمایش می‌دهد. کدام بخش جذاب‌تر است؟ اینکه چرا همکار مذکری که از او بزرگ‌تر است به «تَن» در ساختن فیلم (که هم‌نام این فیلم است) کمک می‌کند اما در ادامه همهٔ فیلم‌های ضبط شده را می‌دزدد، تعلیقی مشابه داستان‌های جنایت واقعی به فیلم می‌دهد. اما بهترین قسمت ماجرا این است که «تَن» شما را مجبور به انتخاب نمی‌کند! او داستان‌ها، شخصیت‌ها و دریافت‌هایش را با مهارت‌های فیلم‌سازی نابغه ترکیب می‌کند؛ چیزی که این خیانت خلاقانهٔ داستان را یغماگرتر از هر چیز دیگری جلوه می‌دهد.

۳۳. نخستین انسان (First man)

بازیگران: رایان گاسلینگ، لکر فوی، کوری استال، کایل چندلر

کارگردان: دیمین شزل

دیمین شزل در ۲ فیلم پیشینش، شلاق (Whiplash) و لالا لند (La La Land) به سختی‌ها و ازخودگذشتگی‌های احساسی هنرمندان در زندگی حرفه‌ای‌شان پرداخته است. فیلم آخر او، داستان زندگی «نیل آرمسترانگ» با بازی «گاسلینگ» است که به‌خوبی در نقش این مرد افسانه‌ای که برای نخستین بار بر ماه قدم می‌گذارد، جا افتاده است. این فیلم هم دربارهٔ سرکوب احساسات و شعله‌ور شدن خشم مردانه اما در مقیاسی بزرگ‌تر است. به نظر من رویکرد خنثی «شزل» به آدم‌هایی که بین کار و زندگی‌شان توازن طبیعی وجود ندارد، اغلب عصبی و پرتنش است. اما در این فیلم، خویشتن‌داری «گاسلینگ» در فرونشاندن احساسات ناشی از پیگیری هدفی شکوه‌مند و آسمانی، او را در جایگاه هنری بالاتری قرار داده است. صحنه‌های پرواز باشکوه‌اند، صحنه‌های روی زمین هم کمتر از آنها نیستند. این فیلم برخلاف فیلم قهرمان‌پروانهٔ «مریخی»، تلاش نمی‌کند وحشت، سردرگمی و تنهایی فضانورد را تخفیف دهد، بلکه ما را در میانهٔ این گردباد توفنده قرار می‌دهد.

۳۲. زندگی خصوصی (Private Life)

بازیگران: کاترین هال، پال جیاماتی، کایلی کارتر، مالی شَنون

کارگردان: تامارا جنکینز

بیش از ۱۰ سال از آخرین کمدی سیاه «جنکینز»، وحشی‌ها (The Savages) می‌گذرد. این نویسنده و کارگردان با فیلم دیگری در همان حال‌وهوا بازگشته است: فلیمی دربارهٔ یک مشت آدم عوضی پرحرف، که نمی‌توانید دوست‌شان نداشته باشید! ریچارد (جیاماتی) و ریچل (هان)، زوجی ساکن منهتن هستند که چند سالی‌ست برای بچه‌دار شدن تلاش می‌کنند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرند. وقتی با این زوج آشنا می‌شویم، آنها چنان شیدای بچه هستند که حاضرند برای بچه‌دار شدن تقریبا به هر کاری دست بزنند. در کنار نمایش جزئیات مربوط به روند پزشکی، عوارض جانبی و روش‌های پرهزینهٔ درمان، فیلم به ارائهٔ عوامل گوناگون اضطراب‌آور در بارداری‌های امروزی می‌پردازد؛ چیزی که «هان» با قدرت آن را به‌نمایش می‌گذارد. اگر او را تنها با نقش‌های کمدی می‌شناسید، بدانید از بازی او در این فیلم شگفت‌زده خواهید شد. سرانجام آنها «سدی» ۲۵ ساله (کارتر) را که دانشگاه را رها کرده و از قضا دخترخواندهٔ برادر ریچارد است، برای اهدای تخمک انتخاب می‌کنند. چندی بعد آنها همراه با امید و تردید برای آینده، خانواده‌ٔ غیرمتعارف خود را شکل می‌دهند. هرچند نوشتن چنین داستان خودآگانه‌ای قابل‌ستایش است، اما درخشان بودن «زندگی خصوصی» ناشی تصویری‌ست که «جنکینز» به دقت و با جزئیات ارائه می‌کند. …. (ظاهرا پارگراف ناقص کپی شده)

۳۱. هوای دخترها را داشته باش (Support the girls)

بازیگران: رجینا هال، هیلی لو ریچاردسون، شاینا مک‌هِیل، جیمز لگراس

کارگردان: اندرو بویالسکی (Andrew Bujalski)

شاید دنیای رنگ‌ورو رفتهٔ بی‌رستوران‌ها (نوعی از رستوران‌های آمریکایی که در آن کم‌پوشی پیشخدمت‌ها و گپ و گفت و بگوبخند آنها با مشتریان رایج است) انتخاب عجیبی برای «بویالسکی»، کارگردان فیلم‌های مستقل، به نظر برسد. اما فضای دوستانه و خانوادگی داستان، صحنه‌ای بی‌نقص برای کمد‌ی‌ای جذاب و هوشمندانه‌ دربارهٔ کار و دوستی خلق می‌کند. لیزا (هال) مدیر مهربان و کوشایی‌‌ست که با اینکه از خوبی‌اش سوءاستفاده می‌شود، همیشه هوای دخترهای جوانی را که برایش کار می‌کنند دارد و از آنها دربرابر مشتریان چموش، دوست‌پسرهای ناخلف و آدم‌های بی‌نزاکت مراقبت می‌کند. «هال» چنان این مهربانی و بخشندگی را نشان می‌دهد که آرزو می‌کنید کاش او رئیس‌تان بود. اما همزمان چالش‌های احساسی کارش را در هنگام غیبت زیردستان قابل‌اعتمادش، به‌نمایش می‌گذارد. به عبارت ساده‌تر، این تقلا و سگ‌دو زدن‌ دارد او را از پا درمی‌آورد. «بویالسکی» به‌عنوان نویسنده، می‌تواند مانند «مایک جاج» (کمدین و کارتونیست) فضای کسب‌وکار را هجو کند اما او در مقام کارگردان رویکردی انسانی‌تر و کم‌تنش‌تر را برمی‌گزیند. او نماها را به‌گونه‌ای فیلم‌برداری می‌کند که بازیگرها امکان تعامل با یکدیگر را داشته باشند و بتوانند در محل کار رابطه‌ای طبیعی برقرار کنند. به‌شکلی مشابه، در مقایسه با کمدی‌-موقعیت‌های متوسطی که دربارهٔ کار ساخته می‌شوند، «هال» در این فیلم اجرای پیچیده‌تر و ظریف‌تری دارد.

۳۰. مونروویا، ایندیانا (Monrovia, Indiana)

کارگردان: فردریک وایزمن

بی‌تردید «فردریک وایزمن» در ۸۸ سالگی می‌داند چطور مستند بسازد. او موضوعی (معمولا مکانی خاص یا نظام اجتماعی بزرگتری) را انتخاب می‌کند و سپس به مشاهده‌ٔ آدم‌ها می‌پردازد. پس از ضبط فیلم‌های کافی، آنها را با لحنی شاعرانه و نمایشی تدوین می‌کند. فیلم‌های او اغلب خواب‌آورند و بیشتر شبیه نوعی موسیقی امبینت هستند تا مستندی توصیف‌کننده! با این حال، هیچ‌یک از فیلم‌های «وایزمن» مانند دیگری نیست. برخلاف امید آرمانی فیلم قبلی‌اش «کتابحانه» (Ex Libris)، که به کتابخانهٔ عمومی نیویورک می‌پردازد، این فیلم غم‌افزاست. فیلم با گفت‌وگویی دربارهٔ مصیبت‌های زندگی، بر پایهٔ انجیل، آغاز می‌شود و با جسمی که به زیر خاک می‌رود، پایان می‌یابد. در این میان شما از طریق سالن‌ها خالکوبی، رستوران‌ها و روند دیوان‌سالاری شهر با «مونروویا» آشنا می‌شوید. فیلم نیازمند تمرکز است اما هم‌زمان ذهن‌تان را به کنجکاوی و پرسه‌زنی دعوت می‌کند. «وایزمن» به‌جای اینکه این شهر غرب میانه را نمونه‌ای از مفاهیم سیاسی و اجتماعی بزرگ‌تر بداند، با تأکید بر کوتاهی زندگی به حقیقتی بزرگ‌تر می‌رسد.

۲۹. سوختن (Burning)

بازیگران: یو آه این، استیون یون، جون جانگ سو

کارگردان: لی چانگ دونگ

برخی رازها شعله‌ور می‌شوند اما راز این فیلم کورسوز می‌شود! کارگردان و نویسنده، «لی چانگ دونگ» در اقتباسش از داستان کوتان «هاروکی موراکامی»، عناصر بسیاری را از داستان وام می‌گیرد؛ عناصری مانند گربه، موسیقی جاز، آشپزی و مرد نویسندهٔ تنها، که همگی بخشی از سبک رندانه و فریب‌کارانهٔ موراکامی هستند. در عین حال او با بهره‌گیری از طنز تلخ خودش، ارجاع به اخبار روزمره و حس کنجکاوی سرکش چیزهای دیگری به داستان می‌افزاید. داستان به «جونگ سو» (یو آه این) رمان‌نویس بی‌هدف و پرشوقی می‌پردازد که پس از سال‌ها دوباره با دوست دوران کودکی‌اش، «هه می» (جون جانگ سئو) ارتباط برقرار می‌کند. البته فیلم اجازه نمی‌دهد با هیچ صحنه‌ای زیادی خو بگیرید. وقتی سروکلهٔ رفیق «هه می»، «بن» خوش‌پوش و ثروتمند با آپارتمان زیبایش پیدا می‌شود که اشتیاق عجیبی به آتش زدن گلخانه‌ها دارد، تعلیق داستان بیشتر هم می‌شود. آیا «بن» مرد قابل‌اعتمادی است؟ بازی «یون» به‌خوبی شما را گمراه می‌کند و فریب می‌دهد، انگار که با نمونهٔ شیک و آتش‌افروز «تایلر داردن» (شخصیت فیلم باشگاه مشت‌زنی) روبه‌رو هستیم. هر صحنه‌ای از فیلم حدس و گمان تازه‌ای به دنبال دارد.

۲۸. مندی (Mandy)

بازیگران: نیکلاس کیج، آندرآ رایزبورو، لاینس روش، بیل دوک

کارگردان: پانوس کزماتوس

در «مندی»، کیج را در چنین حالاتی می‌بینیم: سرکشیدن بطری‌ها، کشیدن مواد از روی خرده‌شیشه‌ و روشن کردن سیگار با سرهای بریدهٔ شعله‌ور! این حرکات خودویرانگرانه، استعارهٔ خوبی‌ست از حسی که با تماشای این فیلم روان‌شناختی وهم‌ناک و مسحورکننده پیدا می‌کنید! کیج نقش «رد» را بازی می‌کند؛ چوب‌بری که پس از قتل همسرش به‌ دست فرقه‌ای مذهبی، قدم در مسیر انتقام می‌گذارد. هرچند ممکن است به یاد فیلم‌های تازانتینو بیفتید (هستهٔ اصلی داستان بی‌شباهت به فیلم‌های «بیل را بکش»، «جان ویک» و «مکس دیوانه» نیست)، فیلم دریچه‌ای‌ست به ماجرایی عجیب و غریب‌تر‌ و تکان‌دهنده‌تر از آنچه به‌چشم می‌آید. چقدر عجیب‌تر؟! گاهی همه چیز متوقف می‌شود برای نمایش آگهی ماکارونی و با این حال، نمی‌توانید چشم از فیلم بردارید! مانند نوار کاستی که یک رویش برای‌تان لالایی رویاگونه می‌خواند و روی دیگرش کابوسی خشونت‌بار است، فیلم نظر علاقه‌مندان به اکشن‌های خون‌بار و همچنین خوره‌های دانشگاهی نظریه‌پرداز را جلب می‌کند (تاکنون تنش میان هیپی‌ها و طرف‌داران هوی‌متال چنین هنرمندانه نمایش داده نشده بود). اما فیلم تنها به عناصر سینمای کالت، گروه‌های طرفداری و موسیقی دههٔ ۸۰ اشاره نمی‌کند. بازی نامتعادل «کیج» که در یک‌سوم پایانی اُپراگونهٔ می‌شود، عمق احساسی بیشتری به فیلم می‌دهد. فیلم شما را به‌تمامی خلع سلاح می‌کند.

۲۷. بیوه‌ها (Widows)

بازیگران: وایولا دیویس، میشل رودریگز، الیزابت دبیکی، سینتیا اریوو

کارگردان: استیو مک‌کویین

در «بیوه‌ها» زندگی انسان‌های بی‌گناه نابود می‌شود، بیت‌المال صرف کارهای نابه‌جا می‌شود، امور کسب‌وکارها با خشونت و زدوبندهای سیاسی پیش‌می‌رود؛ و در مرکز همهٔ اینها نقشه یک دزدی کشیده می‌شود. انگیزهٔ برخی آدم‌ها مانند شخصیت‌ «کالین فارل» غرور، و انگیزه برخی دیگر مانند شخصیت «سینتیا ارویو» که از پرستار بچه به رانندهٔ ماشین فرار تبدیل می‌شود، تنگ‌دستی اقتصادی است. مانند دیگر فیلم‌هایش، «مک‌کویین» قادر است صحنه‌های تکراری را به ارزیابی هوشمندانهٔ نژاد و طبقهٔ اجتماعی تبدیل کند. اما در این فیلم او به‌جای تمرکز بر روابط آدم‌ها یا جزئیات ژانر، به پرسش‌های اخلاقی بزرگ‌تری می‌پردازد. تأثیر مک‌کویین چشمگیر است اما گروهی که نمایندهٔ سابق اتحادیهٔ معلمان، «ورونیکا رالینگز» (دیویس) پس از مرگ همسرش (لیام نیسن) در یک دزدی ناموفق، تشکیل می‌دهد، جذابیت خودش را دارد. فیلم‌نامه که اقتباسی‌ست از یک سریال تلویزیونی انگلیسی در دههٔ ۸۰، برپایه رمانی از «گیلیان فلین»، با گره‌های هوشمندانه و غافل‌گیرکننده و کنایه‌های تند و تیز جذاب‌تر شده است. در دنیایی که سریال‌های تلویزیونی کش‌دار بیهوده مورد ستایش قرار می‌گیرند، این فیلم می‌داند چطور در اوج هیجان کار را تمام کند!

۲۶. اگر خیابان بیل زبان داشت (If Beale Street Could Talk)

بازیگران: کی‌کی لین، استفان جیمز، رجینا کینگ، تیونا پاریس

کارگردان: بری جنکینز

انگار نمای نزدیک چهره‌ها در این اقتباس جنکینز از رمان «جیمز بالدوین»، می‌تواند زمان را متوقف کند. در میان چشم‌هایی که به شما خیره می‌شوند و موسیقی خزندهٔ فیلم، حواس‌تان دیگر به دنیای اطراف نیست! زوج این فیلم، «تیش» (لین) و «فانی» (جیمز) دل‌باختهٔ یکدیگرند و چنان پیوند عمیقی با یکدیگر دارند که رابطه‌شان به‌ سدی در برابر نژادپرستی سازمان‌یافته و موانع خانوادگی که به‌دنبال جداکردن آنها هستند، تبدیل می‌شود. اما فیلم تنها به هم‌دردی با ۲ ستاره‌اش نمی‌اندیشد؛ در مسیری هیجان‌انگیز و دردناک، ما با مادر «تیش» (با بازی کینگ، که برای این نقش برندهٔ اسکار نقش مکمل شد) و دوست قدیمی «فانی» همراه می‌شویم. این آدم‌های زخم‌خوردهٔ روزگار، جامعهٔ هارلم دههٔ ۷۰ را تشکیل می‌دهند؛ جامعه‌ای لبریز از خشم و سرگردانی که جنکینز به نمایش می‌گذارد. این فیلم در نمایش رنج‌های روان‌شناختی عشق، رقیب درام‌هایی مانند «رشتهٔ خیال» به کارگردانی «پال توماس اندرسن» و «کارول» به کارگردانی «تاد هینز» است.

۲۵. روکسان روکسان (Roxanne Roxanne)

آغاز نمایش: ۲۳ مارس

بازیگران: شانته آدامز، ماهرشالا علی، نیا لانگ، الویس نولاسکو

کارگردان: مایکل لارنل

داستان کلاسیک زندگی‌ هنرمندی که از هیچ به همه‌چیز و سپس از عرش به فرش می‌رسد، ژانری است که همیشه ارزش بازسازی را دارد. این فیلم که یکی از بهترین فیلم های ۲۰۱۸ است داستان به‌شهرت‌رسیدن رَپر معروف، «روکسان شانته» در سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ است؛ داستانی که مانند دیگر ماجراهای هیجان‌انگیز دوران آغازین موسیقی هیپ‌هاپ نیست. صحنه‌های اجرا در تورهای مختلف و نمایش رپر جوانی که به‌زودی مشهور می‌شود، خوراک رایج فیلم‌های تجاری است. اما کارگردان مایکل لارنل، توجه ویژه‌ای به جزئیات دارد، از کوچک‌ترین صدایی نمی‌گذرد و با شکیبایی به هنرمندانش اجازه می‌دهد با میکرفون (و حتی بدون آن) بدرخشند. آدامز با هوشمندی و شوخ‌طبعی‌اش شما را در تمام این مسیر به‌دنبال خود می‌کشاند؛ از مبارزه با مادر ناراضی‌اش (لانگ) در آغاز راه تا جنگ و جدل‌های شدید با نامزد متجاوزش که «علی» ستاره‌ی اُسکاری «مهتاب» (Moon light) نقش او را با ظرافت بازی کرده است. مانند متن موسیقی شانته، داستان این فیلم با مهارتی خیره‌کننده و اعتماد‌به‌نفسی خدشه‌ناپذیر تعریف شده است.

۲۴. آشپزخانه اسکیت (Skate Kitchen)

آغاز نمایش: ۱۰ آگوست

بازیگران: راشل وینبرگ، دیدی لاولیس، نینا موران، جیدن اسمیت

کارگردان: کریستال موسل

دنیای رازآلود گروهی نوجوان اسکیت‌سوار در خیابان‌های پایین منهتن، در نخستین فیلم داستانی این کارگردان مستندساز یکی از بهترین فیلم های ۲۰۱۸ از کار درآمده است. «کمیل» ۱۸ ساله که میل شدیدی برای فرار از روزمرگی زندگی دارد، با وجود نارضایتی مادرش به گروهی اینستاگرامی از زنان جوان اسکیت‌باز می‌پیوندد که ویدئو و عکس‌های فعالیت‌هایشان را در اینستاگرام منتشر می‌کنند. فیلم نشان می‌دهد که شبکه‌های اجتماعی مجازی چطور روابط اجتماعی در دنیای واقعی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، اما «موسل» این رفتارها را محکوم و شخصیت‌هایش را قضاوت نمی‌کند. این نگاه مشاهده‌گر غیرجدی لحظات دراماتیکی را خلق می‌کند؛ به‌ویژه زمانی‌که «کمیل» با مادرش بحث می‌کند و سرانجام او را قانع می‌کند که دوستی با «دیوِن» را بپذیرد. درعین‌حال رفاقت بین اسکیت‌سوارها که خیلی واقعی از کار درآمده، و همچنین صحنه‌های اسکیت‌سواری، آن را به فیلمی دوستانه و بسیار فراتر از یک سرهم‌بندی فریب‌کارانه تبدیل کرده است.

۲۳. آنفرندِد: اینترنت تاریک (Unfriended: Dark Web)

آغاز نمایش: ۲۰ جولای

بازیگران: کالین وودل، بتی گابریل، ربکا ریتنهاوس، اندرو لیس

کارگردان: استفان سوسکو

فیلم «آنفرندِد» (اشاره به حذف افراد از فهرست دوستان در شبکه‌ی اجتماعی) داستان روح شروری بود که با نمایش فیلمی در صفحه‌ی نمایش، نیرویش آزاد می‌شد. بازیگران بی‌حال این فیلم یکی‌یکی توسط روح دختری که مورد آزار و اذیت آنها قرار گرفته بود، به‌شکلی بی‌رحمانه حذف می‌شدند. این صحنه‌ها با طنزی تلخ و هیجان کم‌جانی همراه بود. در دنباله‌ی تاریک‌تر فیلم، دیگر نیروهای فراطبیعی زندگی دیجیتال ما را تهدید نمی‌کنند. شخصیت اصلی داستان، جوان بیست‌وچند ساله‌ی بی‌هدفی به‌نام «ماتیاس» است که علاقه‌ی زیادی به ارتباط از طریق اسکایپ دارد. او توسط گروهی از هکرها و مزاحمان زیرنظر گرفته می‌شود؛ گروهی که به‌شکل آزاردهنده‌ای آشنا به‌نظر می‌رسند! صحنه‌های وحشت چندان جاندار نیستند، برخی از گره‌های داستان هم باورکردنی به‌نظر نمی‌رسند. اما نمایش جزئیات دقیق تجربیات ما در مقابل صفحه‌ی نمایش، فیلم را به نمایی هولناک و هشداردهنده از زندگی دیجیتال تبدیل کرده است.

۲۲. مرد مورچه ای و زنبورک (Ant-Man and the Wasp)

آغاز نمایش: ۶ جولای

بازیگران: پال راد، اوانجلین لی‌لی، مایکل پنیا، مایکل دایگلاس

کارگردان: پیتون رید

فیلم نخست مرد مورچه‌ای برداشتی هوشمندانه و بی‌قاعده از داستان اصلی کتاب‌های مارول بود که ابرقهرمان کوچک‌شونده، «اسکات لنگ» و رفقای نه‌چندان خوش‌شانسش را به ما معرفی می‌کند. فیلم دوم نسخه‌ای سرخوشانه‌تر و سرگرم‌کننده‌تر است که از موضوعات سنگین فاصله گرفته و بیشتر به خنداندن توجه کرده است. اگرچه دیگر فیلم‌های دنیای مارول هم سرشار از شوخی‌های سیت‌کام‌گونه (در طبقه‌ی کمدی موقعیت) هستند، اما این نسخه‌ی مرد مورچه‌ای نخستین فیلم مارول است که می‌توان آن را یک کمدی واقعی دانست. «راد» حتی به معمولی‌ترین جمله‌ها کمی نمک اضافه می‌کند و «پنیا» هنگام حضورش، صحنه را از دیگران می‌دزدد. درعین‌حال کارگردان حواسش به انتظارات طرفداران اکشن هم بوده است. این فیلم از معدود بلاک‌باسترهای دارای لحظه‌های انسانی است که نیازی ندارد داستانش را با خرابکاری‌های پی‌درپی‌ آن‌چنانی پر کند. فیلم «مرد مورچه‌ای و زنبورک» مشکلی با کوچک بودن ندارد!

۲۱. انتقام (Revenge)

آغاز نمایش: ۱۱ می

بازیگران: ماتیلدا لوتز، کوین جنسن، وینست کلمب، گیوم بوشِد

کارگردان: کارولی فارگیت

هولناک‌ترین و ناخوشایندترین صحنه‌های خودجراحی را احتمالا در این تریلر (دلهره‌آور) فرانسوی می‌بینید؛ البته کارگردان کاملا حواسش به چاقوی جراحی بوده! فیلم جذاب فارگیت در زیر‌ژانر تجاوز-انتقام داستان «جن» را دنبال می‌کند که برای گذراندن تعطیلات همراه با ریچارد به خانه‌ی او در صحرا آمده است. اما دو دوست نفرت‌انگیز ریچارد تعطیلات را به وقفه می‌اندازند. یکی از این دو نفر «جن» را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد، به او حمله می‌کند و سپس این سه مرد «جن» را از صخره‌ای هل می‌دهند و رها می‌کنند تا در گرمای صحرا بمیرد. اما او به زندگی برمی‌گردد و تلافی می‌کند. صحنه‌های مجازات بی‌رحمانه‌ی این سه مرد توسط «جن» هم‌زمان دل‌به‌هم‌زن و مضحک به‌نظر می‌رسند؛ مانند راهروها و اتاق‌های شیک و باشکوهی که در پایان چنان خون‌گرفته‌اند که شخصیت‌ها نمی‌توانند بدون اینکه لیز بخورند در آن راه بروند! کارگردان و دیگر دست‌اندکاران بر حس مشترکی تمرکز کرده‌اند که تأثیری بیشتر از شوکی ساده دارد.

۲۰. شب بازی (Game Night)

آغاز نمایش: ۲۳ فوریه

بازیگران: جیسون بیتمن، راشل مک‌آدامز، کایل چندلر، بیلی ماگنوسن

کارگردانان: جان فرانسیس دیلی و جاناتان گلدستاین

شب بازی فیلمی است که به‌سادگی دست‌کم گرفته می‌شود. پیش‌پرده‌ها و تبلیغات باعث شده‌اند فیلم یک کمدی استودیویی به‌نظر برسد با شوخی‌های آبدار، اشاره‌هایی کسل‌کننده به فرهنگ رایج و رخدادهای احساسی میان زوج میانسالی که به‌دنبال رهایی از ملالت زندگی‌شان هستند. فیلم تا حدودی همین‌گونه است؛ به‌ویژه در ۳۰ دقیقه‌ی آغازین، اما با شروع ماجرای اصلی با گروهی از آدم‌های طبقه‌ی متوسط همراه می‌شویم که عاشق بازی و معما هستند. سردسته‌ی گروه بیتمن و مک‌ادامز، زوج اهل رقابت پس از مدتی خود را در فضایی مانند بازی‌های واقعیت جایگزین پیدا می‌کنند؛ همان چیزی که مایکل داگلاس را در فیلم بازی (۱۹۹۷) درمانده کرد. کارگردان‌ها تأکید کردند که تلاش زیادی برای طراحی و خلق عناصر دلهره‌آور کرده‌اند. جریان تند و بزن‌وبکوب رخدادها با ظرافت دیداری و بازیگوشی‌های گاه‌ و بی‌گاه فیلم‌های ادگار رایت همراه است؛ به‌ویژه با ورود داستان به پایان پیچیده‌اش. مک‌آدامز همه‌ی شوخی‌ها را با کمی جدیت به‌نمایش می‌گذارد و حتی به احمقانه‌ترین کارها هم با جدیتی شگفت‌انگیز می‌تازد.

۱۹. متولد جوزا (Gemini)

آغاز نمایش: ۳۰ مارس

بازیگران: لولا کرک، زویی کراویتز، جان چو، گرتا لی

کارگردان: آرون کَتز

سال گذشته در «دستیار خرید» (Personal Shopper)، کریستن استوارت نقش زن جوانی را داشت که مسئول خرید لباس، جواهر و زیورآلات برای فردی مشهور بود. در پایان، ماجرای او به داستان ارواح تبدیل شد. در متولد جوزا، «کِرک» دستیار شخصی بازیگری مشهور (کراویتز) است. داستان در دنیای پرزرق‌وبرق شهرت می‌گذرد، اما به‌جای رخدادهای فراطبیعی، در مسیر فیلم‌های نوآر متوسط استونر (‌استفاده‌ی بسیار شخصیت‌ها از مواد مخدر) قرار می‌گیرد (مثل نسخه زنانه‌ی خباثت ذاتی (Inherent Vice ) یا لبوفسکی بزرگ). داستان «کتز» از قتلی رازآلود در لس‌آنجلس، خیلی روشن و هیجان‌انگیز نیست. او لس‌آنجلس را شهری سرد با کمترین بده‌بستان‌ها، دعواهای خرد و خشونت‌های گاه‌به‌گاه به‌تصویر می‌کشد که در نور لامپ‌های نئون خفه شده است. این پیش‌زمینه‌ی مناسبی برای طنز هوشمندانه‌ی جاری در گفت‌وگوهای محتاطانه‌ی فیلم است.

۱۸. مراسم آیینی (The Ritual)

آغاز نمایش: ۹ فوریه

بازیگران: رف اسپال، آشر علی، رابرت جیمز کولیه، سم تروتون

کارگردان: دیوید براکنر

در دنیای مدرن امروز، جنگل معمولا نماد پناهگاهی است که رها شدن در اعماق آن می‌تواند راهی برای کشف دوباره‌ی خویشتن باشد! این فیلم داستان چند مرد است که برای یادبود دوست ازدست‌رفته‌شان تصمیم به طبیعت‌گردی گروهی در دل جنگل می‌گیرند. در این فیلم زیبایی طبیعت و وحشت از ناشناخته‌ها با هم ترکیب می‌شوند. رهبر گروه لوک (اسپال) تلاش می‌کند تا اوضاع از کنترل خارج نشود، اما جنگل نقشه‌ی دیگری برای آنها دارد! شاید بد نباشد پیش از تماشای فیلم با برخی از افسانه‌های اسکاندیناوی آشنا شوید. مانند «نزول» (The Descent) نیل مارشال (۲۰۰۵)، این فیلم درحالی‌که به کشف و نمایش روابط شخصی بین افراد می‌پردازد، وحشتی را چاشنی داستان می‌کند که گویا منشاء آن دنیای دیگری است. پس از تماشای فیلم شاید بخواهید در برنامه‌تان برای تعطیلات بعدی تجدیدنظر کنید!

۱۷. یک مکان ساکت (A Quiet Place)

آغاز نمایش: ۶ آوریل

بازیگران: امیلی بلانت، جان کرازینسکی، میلیسنت سیموندز، نوآ جوپ

کارگردان: جان کرازینسکی

بیراه نیست اگر برای تماشای ساخته‌ی کرازینسکی، به تهیه‌کنندگی «مایکل بی» که تماشای آن محدودیت سنی دارد، مردد باشید. دو ساخته‌ی پیشین او حرف چندانی برای گفتن نداشتند. با همه‌ی اینها، «یک مکان ساکت» مانند یک رولرکوستر پرهیجان است با رنگ‌وبوی آثار اسپیلبرگ. در دنیای پس از حمله‌ی هیولاهایی که به صدا حساس هستند و هر چیز صداداری را نابود می‌کنند، زن (بلانت) و شوهری (کرازینسکی) با دو فرزندشان، بسیار محتاطانه و با حرف‌های درگوشی و ارتباط بی‌صدا زندگی می‌کنند. اما همان‌طور که حتما حدس می‌زنید، قرار نیست هیولاها آرام بمانند. هرچند کنایه‌های سیاسی فیلم چندان قابل‌پذیرش نیست (برخی فیلم را اشاره‌ای به ناآرامی‌ها و هیاهوی دوران ترامپ می‌دانند)، اما نمایش اضطراب و نگرانی‌های پدرومادر بسیار استخوان‌دار و تأثیرگذار از کار درآمده است.

۱۶. کلاس هشتم (Eighth Grade)

آغاز نمایش: ۱۳ جولای

بازیگران: السی فیشر، جاش همیلتون، امیلی رابینسون، کاترین اولیویه

کارگردان: بو برنهام

برنهام کارگردان و کمدین ۲۷ ساله، برخلاف ویدئوهایش در یوتیوب، نگاه متعادل‌تری به مسائل آشناتری مانند تنهایی دارد. کایلا (فیشر) نمونه‌ی آشنای دانش‌آموزی طردشده و جدامانده است. او که سرش همیشه در پیام‌ها و اخبار دنیای مجازی است که البته با احتیاط و نظم بسیاری انتخاب شده‌اند، نومیدانه خواهان پذیرفته‌شدن از سوی هم‌کلاسی‌هایش است. او از اظهارنظرهای پدرش هم که اغلب از روی خوش‌قلبی است، دل خوشی ندارد. برخی منتقدان این فیلم را با «لیدی برد» مقایسه می‌کنند. اما درحالی‌که هر دو به زندگی دوران بلوغ می‌پردازند، این فیلم نگاه بالینی و انسان‌شناسانه‌تری دارد. این کار درحالی‌که می‌تواند نکات زیبایی خلق ‌کند، ممکن است به‌ نوعی نمادگرایی خام‌دستانه که توی ذوق می‌زند، تبدیل شود؛ مانند صحنه‌ای که کایلا صفحه‌ی نمایش موبایلش را می‌شکند و انگشتش هنگام کار با آن زخم می‌شود (مردم ببینید؛ فناوری هم مایه‌ی لذت است هم درد!). اما زمانی که در یک‌سوم پایانی فیلم اشک‌هایتان سرازیر شد، می‌توانید به‌راحتی از این نقص‌ها بگذرید.

۱۵. مسافر همیشگی (The Commuter)

آغاز نمایش: ۱۲ ژانویه

بازیگران: لیام نیسن، ورا فرمیگا، پاتریک ویلسون، جاناتان بنکس

کارگردان: ژائومه کولت سرا

همکاری پیشین نیسن و کولت‌‌سرا، در فیلم «بی‌توقف» بود. این دو، دوباره در این فیلم پرانرژی رازآلود با شمایل داستان‌های آگاتا کریستی در کنار هم قرار گرفته‌اند و ترکیب این دو یکی از بهترین فیلم های ۲۰۱۸ را رقم زده است. راز و رمز داستان از جایی آغاز می‌شود که مسافر خوش‌صحبت «جوانا» (فرمیگا) در میان صحبت‌هایش از پلیس بازنشسته «مایکل مک‌کالی» (نیسن) نظرش را می‌پرسد: «اگر درمقابل کاری بی‌اهمیت که تأثیر مصیبت‌باری بر مسافری دیگر دارد، پاداش مالی هنگفتی به شما بدهند، می‌پذیرید آن کار را انجام دهید؟» شاید بتوان آن را برداشتی درهم‌آمیخته از داستان دکمه‌ی «ریچارد متیسون» دانست که قسمت‌هایی از سریال «منطقه‌ی گرگ و میش» و فیلم «جعبه» ساخته «ریچارد کلی» از آن اقتباس شده‌اند. اما کولت‌سرا تمرکز کمتری روی جنبه‌ی اخلاقی ماجرا دارد. درمقابل، او و ستاره‌اش در واگن‌های قطار جولان می‌دهند و در نمای هر راهرو، صندلی خالی و مسافری عصبی نوعی دلهره‌ی هیچکاکی خلق می‌کنند. این فیلم، اکشنی است با خرابکاری‌های کنترل‌شده. و احتمالا بهترین فیلم تجاری از نوع حادثه‌‌درقطار، پس از «محاصره‌ی ۲: قلمرو تاریکِ» استیون سیگال.

۱۴. موروثی (Hereditary)

بازیگران: تونی کولت، گابریل بیرن، الکس ولف، میلی شاپیرو

کارگردان: آری آستر

حتی اگر در دسته‌ی طرفداران پروپاقرص فیلم‌های ترسناک هستید و اصل «همش فیلمه!» همه‌چیز را برای‌تان حل می‌کند، این فیلم چیز دیگری است! اما چه چیز این فیلم را ویژه می‌کند؟ اجرای شگفت‌انگیز آن. تونی کولت بااستعداد که نخستین بار طرفداران ژانر وحشت را در «حس ششم» غافلگیر کرد، نقش «آنی» را بازی می‌کند. او هنرمندی است که طرح‌های مینیاتوری می‌سازد. پس از مرگ مادر سالمندش، خانواده‌ی آنی شامل همسر (بیرن)، پسر (ولف) و دختر مسئله‌دارش (شاپیرو) دچار بحران می‌شود. در ۴۰ دقیقه‌ی آغازین، داستان مانند درام‌های روان‌شناختی مایکل هانکه جریان دارد. اما پس از رخدادی هولناک در نیمه‌ی داستان به‌تدریج دلهره‌ به اوج خود می‌رسد. آنی با دوستی که از قضا مدیوم (رابط زندگان و مردگان) است دیدار و شروع به ارتباط با مردگان می‌کند. او دچار کابوس‌های وحشتناک می‌شود و شروع به راه رفتن در خواب می‌کند ؛ گویا نیرویی فراطبیعی خانه را فرا گرفته است. «آستر» به‌ویژه در پایان‌بندی فیلم کارگردانی درخشانی دارد، اما برگ برنده‌ی فیلم «کولت» است که نقشی پرزحمت را به‌عهده گرفته و کارش عالی است.

۱۳. دیوانه (Unsane)

آغاز نمایش: ۲۳ مارس

بازیگران: کلر فوی، جاشوآ لنارد، جی فارو، جونو تمپل

کارگردان: استیون سودربرگ

پس از «لوگان خوش‌شانس» سودربرگ با این تریلر روان‌شناختی انتظارات رایج از ژانر را در هم می‌ریزد. فیلم با دوربین آیفون فیلم‌برداری شده است و به‌همین دلیل دارای نماهای آشفته است. دیوانه‌ی داستان «ساویر ولنتاین» (فوی) است که برخلاف میلش در بخش روانی بستری می‌شود و به نبرد با نظام بیمه‌ای می‌رود که می‌خواهد جیبش را خالی کند (شاید بتوانید آن را دنباله‌ای بر فیلم دیگر سودربرگ، «عوارض جانبی» بدانید). شاید آنچه در یک‌سوم پایانی فیلم آشکار می‌شود برای برخی باورکردنی نباشد، اما این فیلمی نیست که خودش را به یک تک‌گره یا شعار خالی تقلیل دهد. این داستانی است چندلایه و رازآلود، مانند بازی بازیگر اصلی‌اش «فوی». هنگام تماشای فیلم، به‌سختی می‌توانید روی‌تان را از آن برگردانید.

۱۲. نژادپرست سیاه پوست (BlacKkKlansman)

آغاز نمایش: ۱۰ آگوست

بازیگران: جان دیوید واشنگتن، آدام درایور، لورا هریر، تافر گریس

کارگردان: اسپایک لی

نژادپرست سیاه‌پوست داستانی پلیسی است با تکیه بر لفاظی و سخنوری. فیلم، داستان «ران استال‌ورث» نخستین کارآگاه سیاه‌پوست در کلورادو اسپرینگ است که در دهه‌ی ۷۰ برای نفوذ به گروه «کوکلاکس‌کلان» استخدام شد. استال‌ورث (که واشنگتن استادانه نقشش را بازی می‌کند) تلفنی به شاخه‌ی محلی این گروه نفوذ و شروع به جمع‌آوری اطلاعات کرد. اما نگاه اسپایک لی به همین سادگی نیست. فیلم بیشتر مانند قسمت نخست از سریال است که می‌خواهد اطلاعاتی کلی به تماشا بدهد. «لی» علاوه بر اشاره‌هایی به تاریخ سینما از «برباد رفته» تا «کلئوپاترا جونز»، اشاره‌هایی هم به شرایط سیاسی کنونی دارد؛ از شخصیت‌هایی که حالت چهره‌ی ترامپ را به خود می‌گیرند تا صحنه‌هایی از راهپیمایی سال گذشته در شارلوتزویلر که فیلم با آن پایان می‌یابد. پیام «لی» روشن و سبکش چندلایه و جاه‌طلبانه است. جذاب‌ترین نکته‌ی فیلم کلام آن است؛ مانند سخنرانی رهبر جنبش مدنی «کوام تور» (کوری هاوکینز) در جمع دانشجویان تندرو یا بعدتر جایی‌که پیرمردی یک واقعه‌ی دردناک را توصیف می‌کند. «لی» در این لحظه‌ها درنگ می‌کند، اجازه ‌می‌دهد کلام به جان بیننده بنشیند و به مفاهیم گسترده‌تری فکر کند.

۱۱. مرگ استالین (The Death of Stalin)

آغاز نمایش: ۹ مارس

بازیگران: استیو بوشمی، سایمون راسل بیل، جیسون آیزاک، مایکل پیلین

کارگردان: آرماندو یانوچی

کمدی عمیق و نیش‌دار یانوچی (خالق سریال Veep)، یکی از بهترین فیلم های ۲۰۱۸ است که با حال‌وهوای مخفی‌کاری‌های دوران اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های دهه‌ی ۵۰ هم‌خوانی دارد. پس از مرگ استالین در نیمه‌های شب، زیردستان میانی او شامل نیکیتا کروشچِف (بوشمی)، گئورگی مالنکوف (تَمبُر) و ویاچسلاو مولوتوف (پیلین) مسئول رسیدگی به امور کفن‌ و دفن و حفظ ارکان قدرت می‌شوند. همان‌طور که انتظار می‌رود دیالوگ‌ها به‌شکلی بی‌پروا خنده‌دار هستند. اما کمدی بلاهت‌بار فیزیکی فیلم خیلی بهتر است؛ به‌ویژه در صحنه‌های آغازینِ جایی که جسد استالین پیدا می‌شود. یانوچی اینجا هم استاد یافتن شوخی در تاریک‌ترین موقعیت‌هاست. او نقص‌های ریز و درشت بشری را در پس پرده‌ی یکی از هولناک‌ترین وقایع تاریخی به‌نمایش می‌گذارد.

۱۰. زاما (Zama)

آغاز نمایش: ۴ آوریل

بازیگران: دنیل خیمنز کاچو، لولا دوئنیاس، ماتئوس ناخترخله، خوآن مینوخین

کارگردان: لوکرسیا مارتل

این فیلم براساس رمانی از نویسنده‌ی آرژانتینی «آنتونیو دی بنِدِتو» در سال ۱۹۵۶ ساخته شده است. فیلم درامی تاریخی است که به‌شکلی کنایه‌آمیز سازوکار دولت‌های استعماری را در قرن ۱۸ به‌نمایش می‌گذارد. دُن زاما (کاچو) مدافع منافع امپراطوری اسپانیا در پاراگوئه است. او همیشه به‌دنبال راهی برای فرار است؛ اما خودش هم نمی‌داند به کجا! ماجراجویی‌های حماقت‌آمیز «زاما» با خنده‌های زیادی همراه است، ماجراجویی‌هایی که «مارتل» آنها را در قابی سورئال قرار داده است (نمایی از یک کشتی که در دریایی سبزرنگ در حرکت است یادآور فیلم‌های علمی‌تخیلی است). مانند «بری لیندونِ» کوبریک، «زاما» هم با استفاده از کنایه به خلق لحظات عمیق رازآلود (و گاهی دیوانه‌کننده) می‌پردازد. شاید در تمام مدت متوجه داستان نشوید اما درمقابل گنگی و سردرگمی به عنصری ضروری از داستانی تبدیل می‌شود که مانند نوایی رویاگونه مسحورتان می‌کند.

۹. پلنگ سیاه (Black Panther)

آغاز نمایش: ۱۶ فوریه

بازیگران: چدویک بوزمن، مایکل بی جردن، لوپیتا نیونگو، دانای گوریرا

کارگردان: رایان کوگلر

هماهنگی استادانه‌ی گجت‌های جاسوسی، دسیسه‌های حول خاندان پادشاهی، اکشن فانتزی و کنایه‌های سیاسی این فیلم، در دنیای سینمایی ماورل بی‌همتاست. برداشت و اجرای «کوگلر» از داستان پلنگ سیاه در دنیای ابرقهرمانی خوشایند و جذاب است. او با موسیقی و حیوانات غول‌پیکر به امپریالیسم می‌تازد. مقابله‌ی شاه جدید، تی‌چالا (بوزمن) و انقلابی آمریکایی، کیلمونگر (جردن) را پیش از این در صفحات کتاب‌های تاریخ و داستان‌های مصور دیده‌ایم. اما این جدال تا پیش از این هیچ‌وقت چنین پرداخت مبهوت‌کننده و هیجان‌انگیزی نداشته است.

۸. مادلینِ مادلین (Madeline’s Madeline)

آغاز نمایش: ۱۰ آگوست

بازیگران: هلنا هوارد، میراندا جولی، مالی پارکر، کورتیس کوک

کارگردان: جوزفین دکر

مادلینِ مادلین فیلم بی‌پروایی است. هسته‌ی داستانی فیلم یعنی رابطه‌ی متشنج مادلین (هوارد) و مادرش (جولی) تفاوت چندانی با دیگر درام‌های خانوادگی پرتنش ندارد، اما پردازش داستان توسط «دکر» بسیار ویژه است. دوربین سرگردان و موسیقی دیوانه‌وار فیلم شما را به ذهن آشفته‌ی مادلین پرتاب می‌کند. اضافه شدن کارگردان مستعد تئاتر (پارکر) که اصرار دارد مادلین بازیگرش باشد، ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند و ابزار نقد اساسی خود فیلم می‌شود! چه کسی حق دارد داستان چه کسی را تعریف کند؟ آیا هنر می‌تواند به‌راستی درونیات انسان را تحت‌تأثیر قرار دهد؟ اینها پرسش‌های مهمی هستند که فیلم ادعا نمی‌کند پاسخی برای آنها دارد. بنابراین ممکن است فیلم زمخت و جدی به‌نظر برسد (در بخش‌هایی تا حدودی همین‌طور است) اما سبک شاعرانه‌ی آن بسیار روح‌بخش است! فیلم شما را در میان گردونه‌ای از صدا و تصویر گیر می‌اندازد. شاید در برخی قسمت‌ها «درخت زندگی» ترنس مالیک را به یادتان بیاورد اما «دکر» خیلی بیشتر مشتاق کشف ناشناخته‌هاست. شما هم از دنبال کردن او نترسید!

۷. مأموریت غیرممکن؛ فال‌اوت (Mission: Impossible Fallout)

آغاز نمایش: ۲۷ جولای

بازیگران: تام کروز، هنری کویل، ربکا فرگوسن، وینگ ریمز

کارگردان: کریستوفر مک‌کوئری

هرچند ستاره‌ی تام کروز در سال‌های اخیر با فیلم‌های مانند «مومیایی» و «ساخت آمریکا» افول کرده است، اما ستاره‌ی مجموعه فیلم‌های مأموریت غیرممکن پرفروغ‌تر شده است. انگار این تام کروزی است که تماشاگران دوست دارند: درحالِ پریدن از هواپیما، دویدن روی بام ساختمان‌ها یا آویزان شدن از نوک یک صخره! خب نمی‌شود آنها را سرزنش کرد! هرچند این فیلم بهترینِ این مجموعه نیست، اما دارای شوخی‌های کنایه‌آمیز، اشاره‌های هوشمندانه‌ی تاریخی و چندین صحنه‌ی هیجان‌انگیز است که نفس را در سینه‌تان حبس می‌کند (مبارزه در حمام و تعقیب و گریز هلیکوپتر). مک‌کوئری که نخستین کارگردانی است که دو نسخه از مأموریت غیرممکن را کارگردانی کرده است، متخصص طراحی صحنه‌های اکشن است. با وجود زمان ۱۴۷ دقیقه‌ای فیلم، فال‌اوت هیچ‌وقت از جنب‌وجوش نمی‌افتد. پس از خروج از سالن نمایش به‌دنبال هیجان بیشتر خواهید بود. ای کاش فیلم‌های بلاک‌باستر بیشتری در این سطح ساخته می‌شد.

۶. هیچ ردی به جا نگذار (Leave No Trace)

آغاز نمایش: ۲۹ ژوئن

بازیگران: بن فاستر، توماسین مک‌کنزی

کارگردان: دبرا گرانیک

زندگی در طبیعت بی‌هیاهو آرزوی آدم‌های بسیاری است. هیجان بقا، میل به رهاکردن دارایی‌های دنیایی و یک زندگی ساده در طبیعت، ایده‌‌آلی است که هنوز هم با وجود وابستگی شدید زندگی به فناوری، به کودکان آمریکایی آموزش داده می‌شود. «بدون هیچ ردی» به بُعد تاریک‌ این آرزو می‌پردازد. فیلم داستان ویل (فاستر)، کهنه‌سرباز جنگ و دخترش تام (مک‌کنزی) است که در دامنه‌ی کوه‌های پورتلند اورگان زندگی می‌کنند. مادر تام سال‌ها قبل مرده است. این پدر و دختر فقط همدیگر و البته جنگل را دارند. اما پنهان شدن از دیگران همیشگی نیست؛ «ویل» به‌خاطر زندگی در فضای عمومی بازداشت می‌شود و برای زندگی به‌همراه «تام» به مزرعه‌ی تولید درخت کریسمس فرستاده می‌شود. «تام» از اینکه سقفی بالای سرش دارد، خوشحال است و با خرگوشی به‌نام «اره‌برقی» رفیق می‌شود. اما «ویل» نمی‌تواند با این وضعیت کنار بیاید. بنابراین آنها دوباره سر از جاده درمی‌آورند و به سوی جنگل پیش‌می‌روند. فیلم‌ساز فرایندگرا، گرانیک، سفر پرمخاطره‌ی پدر و دختر را با شگفتی و تردید به‌نمایش می‌گذارد؛ زیبایی طبیعت وحشی در کنار خطرات زندگی در خلوت و دور از اجتماع. حتی اگر درکی از زندگی بدون وای‌فای ندارید، می‌توانید دل‌بستگی پدر و دختر را درک کنید. عمق احساسی فیلم جایی است که «تام» در پاسخ به سؤال یک غریبه که «کجا زندگی می‌کنی؟ خونه‌ات کجاست؟» می‌گوید: «پدرم!»

۵. تباهی (Annihilation)

آغاز نمایش: ۲۳ فوریه

بازیگران: ناتالی پورتمن، جنیفر جیسن‌لی، جینا رودریگز، تسا تامپسون

کارگردان: الکس گارلند

رمان علمی‌تخیلی وهم‌آلود و کافکا‌گونه‌ی «جف واندرمییر» منبع الهام خوبی برای «الکس گارلند» در خلق اقتباسی سوررئال و دلهره‌آور و یکی از بهترین فیلم های ۲۰۱۸ بوده است. گارلند به‌تمامی مطابق کتاب پیش نمی‌رود، اما هسته‌ی اصلی را نگه می‌دارد: چند زن ازجمله پورتمن، زیست‌شناسی که در غم از دست دادن همسرش است، به کاوش در منطقه‌ای قرنطینه‌شده می‌روند که به «منطقه‌ی X» معروف است. هدف آنها بررسی برخی پدید‌ه‌های عجیب و ناپدید‌شدن افراد است. خیلی زود روشن می‌شود که سفر آنها خطرناک است و احتمال زنده ماندن افراد هیچ است. این فیلم به سبک «موجودِ» جان کارپنتر (۱۹۸۲) و به همان اندازه شما را گیج و حیرت‌زده می‌کند. گارلند بدون اینکه پاسخی به معما بدهد، ما را با تصاویری وهم‌آلود رها می‌کند؛ جانورهای چندگانه‌ی عجیب‌ و غریبی که در کمین نشسته‌اند، انسان‌هایی که به گل و گیاه تبدیل می‌شوند، همزادهای نورانی که با رقصیدن پیام می‌دهند. مانند «۲۰۰۱: ادیسه‌ی فضایی»، این فیلم به زبانی صحبت می‌کند که برای ما به‌تمامی قابل‌درک نیست!

۴. ببخشید مزاحم می شم (Sorry to Bother You)

آغاز نمایش: ۶ جولای

بازیگران: کیت استنفیلد، تسا تامپسون، جرمین فاولر، آرمی هَمر

کارگردان: بوتس رایلی

بوتس رایلی که عضوی از یک گروه هیپ‌هاپ است، با موسیقی‌‌اش اشاره‌های جانداری به سیاست، نابرابری، مسئله‌ی نژاد و طبقه‌ی کارگر می‌کند. عجیب نیست که فیلمی به نویسندگی و کارگردانی او همین رویه را در پیش بگیرد. این فیلم کمدی درباره‌ی بازاریاب تلفنی، کاسیوس گرین (استنفیلد) است که با استفاده از توانایی‌اش پله‌های پیشرفت را را به‌سرعت طی می‌کند. آنچه که شاید مایه‌ی تعجب (و تا حدودی الهام‌بخش) باشد، واکنش مثبت تماشاگران به پیام ضدسرمایه‌داری فیلم و تشویق آن است. حس بصری سوررئال فیلم کمی یادآور فیلم‌های مستقل معروف دهه‌ی نخست قرن ۲۱ است، به‌ویژه کارهای «میشل گُندری» و «اسپایک جونز». با‌این‌تفاوت که برخلاف فیلمی مانند «درخشش ابدی یک ذهن پاک» که به درونیات ذهن انسان می‌پردازد، «ببخشید مزاحم می‌شم» درباره‌ی آدم‌های دنیای بیرون و تأثیرگذاری و ایجاد تغییر در آن است. داستان خنده‌دار و ماجراجویانه‌ی رایلی نوعی رهنمود در خود دارد؛ هجوی است ارزشمند و درعین‌حال یک راهنما.

۳. نخستین اصلاح شده (First Reformed)

آغاز نمایش: ۱۸ می

بازیگران: ایتان هاوک، آماندا سایفرد، سدریک کایلز، ویکتوریا هیل

کارگردان: پاول شریدر

شریدر با این داستان تاریک درباره‌ی کشیشی که با بحران اعتقاد دست‌وپنجه نرم می‌کند، به قلمرو آشنایش بازگشته است. ستایش‌شده‌ترین کار او در مقام فیلم‌نامه‌نویس «راننده تاکسی»، داستان مردی است که احساس گناه، خشم و آزردگی از دنیای اطراف، او را عاصی کرده است. «نخستین اصلاح‌شده» داستان کشیش «تالر» (هاوک) است که با وجود مشکلات خودش، شروع به نصیحت یک فعال محیط‌زیست جوان و تندرو می‌کند و در پایان، ذهنش به‌تمامی درگیر درستی هدف این جوان می‌شود! شریدر به کاوش موضوعاتی می‌پردازد که پیش از این بارها به آنها پرداخته است، اما این بار فیلم‌برداری و تدوین کنترل‌شده‌تر و نتیجه‌‌ی کار، مهارشده‌تر از فیلم‌های پیشین اوست. او از همان ابزاری استفاده می‌کند که نخستین بار در کتابش «سبک‌ استعلایی در سینما» مورد بررسی قرار داد؛ رویکرد اساتیدی مانند «روبر برسون» و «تئودور درایر» در قبال دلهره، وسواس و مباحثه. فیلم به‌گفته‌ی «شریدر» به‌دنبال «بزرگ‌سازی راز هستی» است و به این هدف رسیده است؛ آن هم با جدیت و در دقیقه‌های پایانی با قدرت.

۲. سوارکار (The Rider)

آغاز نمایش: ۱۳ آوریل

بازیگران: بریدی ژاندرو، تیم ژاندرو، لیلی ژاندرو، کت کلیفورد

کارگردان: کلوئی ژائو

اصالت جسورانه‌ی «سوارکار» که از نقش‌آفرینی مربی حرفه‌ای اسب «بریدی ژاندرو» بهره برده است، به‌خوبی با لحن شاعرانه‌ی آن که هیچ‌وقت افت نمی‌کند، آمیخته شده است. دوربین کارگردان، «ژاندرو» (که به‌تازگی از مصدومیت رها شده است)، خانواده و دوستانش را در دوران درد و دشواری، درمان و آرامش با همان کنجاوی‌ای دنبال می‌کند که در مسیر مرکز درمانی یا کام گرفتن رفقا از یک سیگار مشترک. همه‌ی جزئیات در این فیلم که داستان غرور و مردانگی است، اهمیت دارند. فیلم تصویری طبیعت‌گرایانه از غرب را با جزئیات نمایش می‌دهند؛ مثل فرایند آهسته‌وپیوسته‌ی رام کردن اسب. درعین‌حال «ژائو» به‌روش فیلم‌های کلاسیک ورزشی داستانش را تعریف می‌کند. آیا «ویل بریدی» این ورزشکار بااستعداد می‌تواند دوباره اسب‌سواری کند؟ آیا می‌تواند رویاهایش را دنبال کند؟ چه چیز به او انگیزه می‌دهد؟ این پرسش‌ها حتی به صحنه‌هایی که ظاهرا بی‌اهمیت به‌نظر می‌رسند، معنا می‌دهند.

۱. بهترین فیلم ۲۰۱۸: تو هرگز واقعا اینجا نبودی (You Were Never Really Here)

آغاز نمایش: ۶ آوریل

بازیگران: یواکین فونیکس، اکاترینا سامسونوف، الکس مانت، جان دومان

کارگردان: لین رمزی

شاید فیلم‌های مختلفی با محوریت قاتل‌های اجیرشده دیده‌ باشید اما فیلم «لین رمزی» چیز دیگری است. این فیلم که جزء بهترین فیلم های ۲۰۱۸ محسوب می‌شود با کارگردان اسکاتلندی‌اش می‌تواند در حال‌وهوای «جان ویک»گونه، با نگاه از زوایه‌ای متفاوت معنایی جدید خلق کند. این داستان جنایی از کتاب «در حد مرگ کسل‌کننده» نوشته‌ی «جاناتان ایمز» اقتباس شده است و داستان کهنه‌سربازی به‌نام «جو» (فونیکس) است که در گیرودار دسیسه‌های سیاسی ازجمله قاچاق انسان، خود را درگیر نجات دختری ربوده‌شده می‌کند. این فیلم وحشت خزنده‌ و تمرکز بر انتقام خشونت‌آمیز فیلم‌هایی مانند راننده تاکسی، لوگان و راننده‌ی «نیکلاس ویندینگ رفن» را به‌یاد می‌آورد. اگر این‌طور است پس فیلم چه چیز جدیدی دارد؟ میان بازی بی‌کلام فونیکس، موسیقی شگفت‌انگیز «جانی گرین‌وود» و جامپ‌کات‌های «رمزی»، هر نمایی از فیلم سرشار از انرژی، وقار و امکان است. این، فیلمی است درباره‌ی مرگ که سرشار از زندگی است!

منبع/زومیت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا